نامه ی فاطمه رجبی به میرحسین
نامه فاطمه رجبی به میرحسین: چرا کاندید شدی؟!
وقتی کتاب «امریکا شیطان بزرگ» از تألیفات خود را برایتان فرستادم، نوشتم: «تقدیم به نخستوزیر محبوب دوران طلایی امام». بنابراین شما را به عنوان مسؤول محبوبی در آن دوران قبول دارم که یکی از مجریان «برنامهها، تصمیمات و رهنمودهای حضرت خمینی (رضوان الله تعالی علیه)» بودید
بازتاب آنلاین : جناب آقای میرحسین موسوی
سلام علیکم
اول.
وقتی کتاب «امریکا شیطان بزرگ» از تألیفات خود را برایتان فرستادم، نوشتم: «تقدیم به نخستوزیر محبوب دوران طلایی امام». بنابراین شما را به عنوان مسؤول محبوبی در آن دوران قبول دارم که یکی از مجریان «برنامهها، تصمیمات و رهنمودهای حضرت خمینی (رضوان الله تعالی علیه)» بودید.
دوم.
وقتی یکی از نشریات مدافع ارزشهای اسلامی در سالهای پایانی اصلاحطلبی مطلبی علیه شما نوشت، با مدیرمسؤول تماس گرفتم و اعتراض کردم. گفت: ممکن است در انتخابات وارد بشود. گفتم: در این بیداد براندازانه اصلاحطلبی، موسوی غنیمت است. گفت: اما یکی از بستگانش (نام برد) دارای فلان عقاید است و زمینه تاخت و تاز پیدا میکند. روشن بود که من نه اهل «قصاص قبل از جنایتم» و «نه از زمره مافیاگرانم که کسی را به گناه دیگری بیآبرو کنم و مجازات». در نتیجه نپذیرفتم. علاوه بر آن که در آن دوران سیاه حکومت محمد خاتمی، و انفعال و ذلیلی راستهای ناراست و عدم قبول آنها، به هر حال شما را غنیمت میدانستم. این دانش به گذشته بر میگذشت و به شناخت شما در دهه اول!سوم.
این روزها پس از گذشت دو دهه سکوت و پنهانی، شما فعال شدهاید! فعالی پر از ابهام و مسألهبرانگیز! فعالی که هر روز نامش به عنوان نامزد ریاستجمهوری دهم بر سر زبان است، و تصویرش کنار محمد خاتمی، یا سیدحسن خمینی آن هم در جلسات پرمفسده مشارکتیها، کارگزارانیها و به طور کلی اصلاحطلبان بیگانهپرست و اسلامستیز منتشر میشود.
میخواستم بنا به ارادتی که به دلیل نخستوزیریتان به شما داشتم، پرسشهایی را مطرح کنم، از آن جمله:
1. ورود یا فعالشدنتان به دلیل کدام کمبود نیرو، یا کدام شرایط حاد برای اسلام و انقلاب است؟ بگویید تا ما هم مطلع شویم.
2. آیا حضورتان در کنار عناصر نامشروع و نامقبول، اعلان عقیده، روش و برنامهای سیاسی است؟
3. آیا بیرون آمدنتان از پناهنگاه و تصویریشدن (هنوز خیلی صوتی نشدید) سیاسی در بدترین جلسات سیاسی پیامی دارد؟
4. آیا نامزدی شما برای رضای خداست؟ یا در مسیر تشکیل دولت وحدت ملی ناطقنوری و لاریجانی و کرباسچی؟ یا ایجاد دولت نجات ملی محمد خاتمی؟
5. آیا راستهای ناراست همان غیرمقبولان مطرود ملت که در انتخابات نهم، همه و همه بیش از 5/1 میلیون رأی نداشتند، پشتوانه فعالشدن و خروجتان از خفا شدهاند، یا توصیهها و توطئههای مافیاگران قدرت و ثروت از اصلاحطلبی برانداز؟ شاید هم مثلث لاریجانی، قالیباف و رضایی مشوق حضور و ورودتان گردیده است؟
6. آیا مدافع اقتصاد اسلامی تبیینشده از سوی امام خمینی – که درود خدا بر او باد - هستید، یا سرمایهخواری مافیاگرانه را پذیرا شدهاید؟
7. با «عدالت» و «اسلام علوی علیهالسلام» چه میانهای دارید؟ امام عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف و ظهور را چگونه میبینید؟
8. امریکا را شیطان بزرگ و اسرائیل را غده سرطانی میشناسید؟ یا با حقوق بشر امریکایی و دموکراسی خداستیز و عوامفریب و ضدمردمی به صحنه آمدهاید؟
9. با فمینیسم و ابزارسازی از جوانان و آزادیهای مورد قبول 16ساله در عرصه قدرت و ثروت چه ارتباطی دارید؟ خویشاوندسالاری، تبعیضگرایی، خانوادهسالاری، آقازادگی و چپاول اموال و انفال توسط آقازادهها و مدیران لایق و باتجربه 16ساله، یا 27ساله مورد قبولتان است؟
10. آیا اسلام مرفهین بیدرد، عافیتطلبان، اشرافیت و سرمایهداری یا همان اسلام امریکایی را رویگردانید؟ آیا اسلام پابرهنهها، مستضعفان، انقلابیون، جهادگران و شهادتطلبان را راه و رسم کارساز در برابر دنیای پیشرفته و متمدن امریکا و اسرائیل میدانید یا خیر؟
11. ولایت مطلقه فقیه یا همان اساس مشروعیت نظام و قانون اساسی را چهقدر باور دارید؟ روحانیت و مرجعیت این پاسداران شریعت را چگونه؟
12. به طور کلی عامل بقا، اعتلا و استمرار نظام اسلامی را در دیپلماسی مقتدرانه علیه سلطهگران و جهانخواران میدانید یا تسلیم و ذلت، آیا انفعال و عقبنشینی و تعظیم در برابر زورگوییهای امریکا و انگلیس یا فرانسه و اسرائیل را «اعتمادسازی»، «تشنجزدایی»، «بیرونآمدن از انزوا» دانسته، نه تنها «تعطیل کامل هستهای» بلکه «جاسوسی و به مخاطرهافکندن کشور و ملت» را اقدامی «سنجیده»، «غیرشتابزده»، «مدبرانه»، «خردمندانه» و ... میپسندید؟ و به این گونه مدیران لایق و باتجربه فخر میفروشید؟
13. باز هم میگویم، با انتظار و ظهور، عدالتگستری جهانی و وجود ذیجود منجی عالم و دکترین مهدویت عجلالله تعالی فرجه الشریف در حاکمیت چقدر موافقید؟ واژگان خرافه، جمود، تحجر و ... که در اطلاعیه غیرقانونی و خارج از مسؤولیت و غیرمعمول شما در فاصله 27 خرداد تا سوم تیر 1384 تصریح شد، حول این باور میچرخد، یا «هیأتهای عزاداری سیدالشهدا» یا «گفتمان مبتنی بر آموزههای اصیل انقلاب و اسلام» را شامل میشود؟
14. تمدن و پیشرفت، علم و فنآوری و اقتصاد و سیاست در دیدگاه شما، در دایره اسلام و تشیع قابلقبول است، یا به ژاپن و کره جنوبی، امریکا و اروپا محدود میشود؟
15. دگراندیشان و تجدیدنظرطلبان، وابستگان به بیگانه، غارتگران بیتالمال، فاسدان و منحرفان عقیدتی و عملی در طول سهدهه پس از حاکمیت نظام اسلامی، حلقه مدیران دائمی، ویژهخواهان و امتیازطلبان، رانتخواران و احزاب – این یادگاران سیاست اموی – را چگونه مینگرید، و در دولت شما چه جایگاهی دارند؟
16. با رانتخواری و آقازادگی و بهرهمندی از پستها و مقامها چه میانهای داشتهاید؟ صریحتر بگویم؛ در طول مدت سکوت و نظارهگری یا رضایتدادن به همه آنچه گفته شد، همسر و فرزندانتان و دامادهایتان از «رانت علمی»، «رانت مدرک»، «رانت استخدام»، «رانت پست»، «رانت سفرهای خارجی» و ... سود نجستهاند؟! خودتان چهطور؟!
پرسشها بسیار است و بیپاسخ! اصول دیپلماسی حکم میکند که؛ سیاستمدار ناپاسخگو باشد و نه حتی اجازه درخواست پرسش را بدهد. محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی نمونهها و الگوهای بسیار خوب و کارآمد در این زمینهاند. ملت نوکر و رعیت و فرمانبر است، و «ارباب» و «حاکم» باید زمام امور را در دست داشته باشد! پرسشگری آنجا آزاد است که دین را به بازی بگیرد و مذهب را لگدمال کند. به عبارت دیگر تروریسم ایمانی آزاد است تا باورهای الهی مردم را نشانه رود. آنچه در 16 سال شاهد آن بودیم. اما چرا پرسشها را در نوشتههایم ادامه نمیدهم، بلکه از درخواست پاسخ نیز صرفنظر میکنم؟ شاید میپندارید از «ماجرای میتینگ 15خرداد سال 85 هاشمی رفسنجانی» درس عبرت گرفته و وحشت دارم! اما تخریب متمدنانه و اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه راست ناراست و چپ منحرف در این چهارسال ترور اندیشه و شخصیت مرا محقق کرد و مانده است «ترور فیزیکی». خداوند سبحان را سپاس که ناکام ماند. قلم و بیان اینجانب ماند و فوج عظیم ملتی که آن را «فریاد اعتراض ملی» علیه «مافیای قدرت و ثروت» یا همان «اژدهای هفتسری» میداند که در هر لباس و نام برای حفظ قدرت و ثروت به یغمابردهاش، با هر وسیلهای به سرکوب «بیدارباش»ها میپردازد.
حال چند نکته:
الف. گفته میشود شما مورد تأیید هاشمی رفسنجانی هستید و مینویسند: «او از شما حمایت میکند». همین یک نکته کافی است تا مشروعیت و مقبولیت شما زیر سؤال رفته، به عنوان «مهرهای در دست هاشمی» معرفی شوید. شاید هم کسی شناخته شوید که هاشمی او را در آستین خود برای روز مبادا نگه داشته است. علاوه بر این ممکن نیست فردی خارج از حلقههای خاص، وارد عرصه انتخابات شود و مورد حمایت یا تأیید هاشمی قرار بگیرد. یک نمونه «محمد خاتمی» بود که هر چند «هاشمی» را «عالیجناب سرخپوش» کرد، اما تا کنون همچنان مورد حمایت و تایید ویژه است.
ب. محمد خاتمی که خود به «عدم مشروعیت خویش» اذعان دارد و آن را «قطعی» میداند، در تلاش است که شما را به صحنه بیاورد. این برگ هم با کمال عذرخواهی، عدم مشروعیت شما را صحه میگذارد. کسی که خود غیرمشروع است و از طرفی حمایت و تأیید امریکا و امریکاپرستان را دارد، حامی و مؤیدی نیست که ملت مسلمان را به پای صندوقها بکشاند.
ج. افرادی چون سیدحسن خمینی منهای وابستگی به حضرت امام، جایگاه دیگری در بین مردم ندارند. علاوه بر آن که در جهتگیری سیاسی همسو با هاشمی و خاتمی و حضور در جلسات این طیف آنها را پرمسأله کرده است. ارادت و اعتقاد و عشق الهی مردم به امام پایاننایافتنی است، ولی خانوادهسالاری به شدت مورد اعتراض و طرد ملت واقع گردیده است. اضافه باید کرد خاطرات هاشمی رفسنجانی را در «امیدها و دلواپسی»هایش که به طور مکرر «همراهبردن سیدحسن خمینی به سفرهای خارجی در کنار فرزندانش» را تصریح میکند. خرج بیتالمال مسلمین، وجود شرایط خطیر جنگ، حضور هزاران جوان یا نوجوان همسن سیدحسن خمینی در آن دوران در جبههها به کنار، این خاطرهگویی از «علاقه و عواطف و نوعی ارتباط فراتر از معمول هاشمی و سیدحسن خمینی» رازگشایی میکند. بنابراین نواده امام نه تنها عامل تأیید شما یا خاتمی یا هاشمی و... نخواهد شد، بلکه خود میتواند سؤالاتی را پیرامون نامزد مورد تایید او ایجاد کند.
د. روشن است که بیداد 16 ساله در کشتن عدالت، ستیز با اسلام، پایمالکردن اصول و ارزشهای انقلاب، خمینیشکنی، مردمستیزی، غارتگری، و... را ندیدید و نشنیدید! کجا بودید؟ به اندازه یک شهروند دردمند یا مسلمان متعهد و یا انقلابی ارزشمدار از شما انتظار بود تا فریادی بکشید، حضوری بیابید، یا حتی نالهای بیحاصل سر دهید. این نشد. اینک در حاکمیت گفتمان عدالت و انتظارگرایی، و خیزش مردم علیه مافیاگران و گفتمان دینستیز، و اقتدار سلطهستیزانه، «فعال شدهاید و حساس»! این «تضاد» را مردم نخواهند پذیرفت، و شما پیش خداوند پاسخگو هستید. اگر چه «مردم» را به «هیچ» انگارید.
هـ. اطلاعیه غیرمسؤولانه و تخریبگرانه شما علیه احمدینژاد در انتخابات نهم، آشکارا حمایت از هاشمی رفسنجانی بود که از آن روزها شدیدا مورد اقبال اصلاحطلبی برانداز، حریمشکنان و شریعتسوزان و بیگانگان و دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است. این اطلاعیه، امروز پاسخ گرفته و شما را وارد عرصه قدرت و سیاست کرده است، پس از نزدیک به دو دهه سکوت و پنهانی! حال محرز گردیده که اولا شما هم مانند شیفتگان قدرت مادامالعمر، ورود احمدینژاد به منطقه ممنوعه قدرت و ثروت را جایز نمیدانید و به ادب کردن او و هر کس دیگر که خیال ورود به این منطقه را دارد و خارج از مافیا است پرداختهاید. ثانیا سلطهستیزی و اقتدار و عظمت نظام اسلامی را در دیپلماسی خارجی پیروز احمدینژاد برنتابیده، و علیرغم حمایت و تأیید مقام معظم رهبری، استقبال و پشتیبانی مردم، و بالندگی جهان اسلام، با آن از سر معارضه برخاستهاید. خدا را شاهد میگیرم که شما را به دلیل ورود غیرقانونی و غیرمسؤولانه با صدور اطلاعیه به نفع هاشمی، «بازنده اصلی انتخابات نهم» نامیدم و آن را در کتاب «احمدینژاد معجزه هزاره سوم» ثبت کردم. حال گویا این «بازندگی» عبرتآموز نشد، یا اهداف درازمدت مورد نظر است.
و. استقبال مسیح مهاجری این کارگزار بیچون و چرای هاشمی رفسنجانی از حضور شما ذکر چند نکته را ضروری میکند. یکی آنکه شما دقیقا مورد تایید همهجانبه هاشمی هستید، یا مأمور اجرای برنامههای ویرانگر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی او، دیگر آن که «مسیح مهاجری» کسی است که «بیپروا» استقبال خارجیان از ریاست آیت الله هاشمی؟! بر مجلس خبرگان را تیتر کرد و در آن تأییدات امریکایی انگلیسیها و... را در این ریاست ثبت نمود. و او همان کسی است که پیشنهاد عطاء الله مهاجرانی در شکست قانون اساسی برای مادامالعمر کردن هاشمی را تأیید و حمایت کرد، بالاخره او کسی است که در خاطرات هاشمی رفسنجانی، بارها همراه شما و فرزند شهید بهشتی علیه افراطگریها در حزب جمهوری اسلامی به شکایت نزد هاشمی آمده است. پس امروز ما با «میرحسین موسوی نخستوزیر دوران طلایی امام» مواجه نیستیم، بلکه حزب انحلالیافته جمهوری با ریاست هاشمی رفسنجانی و گسترهای از طیفهای مشارکتی، کارگزارانی، سازمان نامشروع مجاهدین و هر ناراست و غیرصادقی به میدان آمده است. پناه باید برد به خداوند از دسیسههایی که «افراد» را «ابزار» میکند.
ز. با این وجود بیایید. بمانید و به صندوقهای دموکراسی چشم بدوزید. یا همانگونه که اعتقاد دارم «هر که پولش بیش، رأیش بیشتر» میشود و شما با منابع هنگفت مالی مافیاگران پیروز خواهید شد، همانگونه که «ریچارد نیکسون»، «این دموکراسی را دارای توانی میداند که اسلامگرایان از آن بیرون نخواهند آمد»، و به همین دلیل من انتخابات نهم و پیروزی احمدینژاد را که مافیای قدرت و ثروت را در هم شکست و نامزدهای راست و ناراست را با هزینههای هنگفت مالی، و محتوای دینستیز تبلیغاتی از صحنه به در کرد، «معجزه هزاره سوم» نامیدم. یا آنکه حامیان شما از مثلثهای نامقبول اصولگرایان اصلاحطلب، تا شخصیتهای استیجاری یا همان نانخورها از پرتو پدران «آقازادهها» و ستونهای متزلزل ساخته شده برای نظام، بار دیگر با آرای مردم از عرصه قدرت اخراج میشوند.
به هر حال وعده الهی آن است که خدا با مستضعفان است و زمین به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتی به اندازه چهارسال دولت احمدینژاد، به اندازه طلیعهای در زمانه انتظار.
سلام علیکم
اول.
وقتی کتاب «امریکا شیطان بزرگ» از تألیفات خود را برایتان فرستادم، نوشتم: «تقدیم به نخستوزیر محبوب دوران طلایی امام». بنابراین شما را به عنوان مسؤول محبوبی در آن دوران قبول دارم که یکی از مجریان «برنامهها، تصمیمات و رهنمودهای حضرت خمینی (رضوان الله تعالی علیه)» بودید.
دوم.
وقتی یکی از نشریات مدافع ارزشهای اسلامی در سالهای پایانی اصلاحطلبی مطلبی علیه شما نوشت، با مدیرمسؤول تماس گرفتم و اعتراض کردم. گفت: ممکن است در انتخابات وارد بشود. گفتم: در این بیداد براندازانه اصلاحطلبی، موسوی غنیمت است. گفت: اما یکی از بستگانش (نام برد) دارای فلان عقاید است و زمینه تاخت و تاز پیدا میکند. روشن بود که من نه اهل «قصاص قبل از جنایتم» و «نه از زمره مافیاگرانم که کسی را به گناه دیگری بیآبرو کنم و مجازات». در نتیجه نپذیرفتم. علاوه بر آن که در آن دوران سیاه حکومت محمد خاتمی، و انفعال و ذلیلی راستهای ناراست و عدم قبول آنها، به هر حال شما را غنیمت میدانستم. این دانش به گذشته بر میگذشت و به شناخت شما در دهه اول!سوم.
این روزها پس از گذشت دو دهه سکوت و پنهانی، شما فعال شدهاید! فعالی پر از ابهام و مسألهبرانگیز! فعالی که هر روز نامش به عنوان نامزد ریاستجمهوری دهم بر سر زبان است، و تصویرش کنار محمد خاتمی، یا سیدحسن خمینی آن هم در جلسات پرمفسده مشارکتیها، کارگزارانیها و به طور کلی اصلاحطلبان بیگانهپرست و اسلامستیز منتشر میشود.
میخواستم بنا به ارادتی که به دلیل نخستوزیریتان به شما داشتم، پرسشهایی را مطرح کنم، از آن جمله:
1. ورود یا فعالشدنتان به دلیل کدام کمبود نیرو، یا کدام شرایط حاد برای اسلام و انقلاب است؟ بگویید تا ما هم مطلع شویم.
2. آیا حضورتان در کنار عناصر نامشروع و نامقبول، اعلان عقیده، روش و برنامهای سیاسی است؟
3. آیا بیرون آمدنتان از پناهنگاه و تصویریشدن (هنوز خیلی صوتی نشدید) سیاسی در بدترین جلسات سیاسی پیامی دارد؟
4. آیا نامزدی شما برای رضای خداست؟ یا در مسیر تشکیل دولت وحدت ملی ناطقنوری و لاریجانی و کرباسچی؟ یا ایجاد دولت نجات ملی محمد خاتمی؟
5. آیا راستهای ناراست همان غیرمقبولان مطرود ملت که در انتخابات نهم، همه و همه بیش از 5/1 میلیون رأی نداشتند، پشتوانه فعالشدن و خروجتان از خفا شدهاند، یا توصیهها و توطئههای مافیاگران قدرت و ثروت از اصلاحطلبی برانداز؟ شاید هم مثلث لاریجانی، قالیباف و رضایی مشوق حضور و ورودتان گردیده است؟
6. آیا مدافع اقتصاد اسلامی تبیینشده از سوی امام خمینی – که درود خدا بر او باد - هستید، یا سرمایهخواری مافیاگرانه را پذیرا شدهاید؟
7. با «عدالت» و «اسلام علوی علیهالسلام» چه میانهای دارید؟ امام عصر عجلالله تعالی فرجه الشریف و ظهور را چگونه میبینید؟
8. امریکا را شیطان بزرگ و اسرائیل را غده سرطانی میشناسید؟ یا با حقوق بشر امریکایی و دموکراسی خداستیز و عوامفریب و ضدمردمی به صحنه آمدهاید؟
9. با فمینیسم و ابزارسازی از جوانان و آزادیهای مورد قبول 16ساله در عرصه قدرت و ثروت چه ارتباطی دارید؟ خویشاوندسالاری، تبعیضگرایی، خانوادهسالاری، آقازادگی و چپاول اموال و انفال توسط آقازادهها و مدیران لایق و باتجربه 16ساله، یا 27ساله مورد قبولتان است؟
10. آیا اسلام مرفهین بیدرد، عافیتطلبان، اشرافیت و سرمایهداری یا همان اسلام امریکایی را رویگردانید؟ آیا اسلام پابرهنهها، مستضعفان، انقلابیون، جهادگران و شهادتطلبان را راه و رسم کارساز در برابر دنیای پیشرفته و متمدن امریکا و اسرائیل میدانید یا خیر؟
11. ولایت مطلقه فقیه یا همان اساس مشروعیت نظام و قانون اساسی را چهقدر باور دارید؟ روحانیت و مرجعیت این پاسداران شریعت را چگونه؟
12. به طور کلی عامل بقا، اعتلا و استمرار نظام اسلامی را در دیپلماسی مقتدرانه علیه سلطهگران و جهانخواران میدانید یا تسلیم و ذلت، آیا انفعال و عقبنشینی و تعظیم در برابر زورگوییهای امریکا و انگلیس یا فرانسه و اسرائیل را «اعتمادسازی»، «تشنجزدایی»، «بیرونآمدن از انزوا» دانسته، نه تنها «تعطیل کامل هستهای» بلکه «جاسوسی و به مخاطرهافکندن کشور و ملت» را اقدامی «سنجیده»، «غیرشتابزده»، «مدبرانه»، «خردمندانه» و ... میپسندید؟ و به این گونه مدیران لایق و باتجربه فخر میفروشید؟
13. باز هم میگویم، با انتظار و ظهور، عدالتگستری جهانی و وجود ذیجود منجی عالم و دکترین مهدویت عجلالله تعالی فرجه الشریف در حاکمیت چقدر موافقید؟ واژگان خرافه، جمود، تحجر و ... که در اطلاعیه غیرقانونی و خارج از مسؤولیت و غیرمعمول شما در فاصله 27 خرداد تا سوم تیر 1384 تصریح شد، حول این باور میچرخد، یا «هیأتهای عزاداری سیدالشهدا» یا «گفتمان مبتنی بر آموزههای اصیل انقلاب و اسلام» را شامل میشود؟
14. تمدن و پیشرفت، علم و فنآوری و اقتصاد و سیاست در دیدگاه شما، در دایره اسلام و تشیع قابلقبول است، یا به ژاپن و کره جنوبی، امریکا و اروپا محدود میشود؟
15. دگراندیشان و تجدیدنظرطلبان، وابستگان به بیگانه، غارتگران بیتالمال، فاسدان و منحرفان عقیدتی و عملی در طول سهدهه پس از حاکمیت نظام اسلامی، حلقه مدیران دائمی، ویژهخواهان و امتیازطلبان، رانتخواران و احزاب – این یادگاران سیاست اموی – را چگونه مینگرید، و در دولت شما چه جایگاهی دارند؟
16. با رانتخواری و آقازادگی و بهرهمندی از پستها و مقامها چه میانهای داشتهاید؟ صریحتر بگویم؛ در طول مدت سکوت و نظارهگری یا رضایتدادن به همه آنچه گفته شد، همسر و فرزندانتان و دامادهایتان از «رانت علمی»، «رانت مدرک»، «رانت استخدام»، «رانت پست»، «رانت سفرهای خارجی» و ... سود نجستهاند؟! خودتان چهطور؟!
پرسشها بسیار است و بیپاسخ! اصول دیپلماسی حکم میکند که؛ سیاستمدار ناپاسخگو باشد و نه حتی اجازه درخواست پرسش را بدهد. محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی نمونهها و الگوهای بسیار خوب و کارآمد در این زمینهاند. ملت نوکر و رعیت و فرمانبر است، و «ارباب» و «حاکم» باید زمام امور را در دست داشته باشد! پرسشگری آنجا آزاد است که دین را به بازی بگیرد و مذهب را لگدمال کند. به عبارت دیگر تروریسم ایمانی آزاد است تا باورهای الهی مردم را نشانه رود. آنچه در 16 سال شاهد آن بودیم. اما چرا پرسشها را در نوشتههایم ادامه نمیدهم، بلکه از درخواست پاسخ نیز صرفنظر میکنم؟ شاید میپندارید از «ماجرای میتینگ 15خرداد سال 85 هاشمی رفسنجانی» درس عبرت گرفته و وحشت دارم! اما تخریب متمدنانه و اصلاحطلبانه و آزادیخواهانه راست ناراست و چپ منحرف در این چهارسال ترور اندیشه و شخصیت مرا محقق کرد و مانده است «ترور فیزیکی». خداوند سبحان را سپاس که ناکام ماند. قلم و بیان اینجانب ماند و فوج عظیم ملتی که آن را «فریاد اعتراض ملی» علیه «مافیای قدرت و ثروت» یا همان «اژدهای هفتسری» میداند که در هر لباس و نام برای حفظ قدرت و ثروت به یغمابردهاش، با هر وسیلهای به سرکوب «بیدارباش»ها میپردازد.
حال چند نکته:
الف. گفته میشود شما مورد تأیید هاشمی رفسنجانی هستید و مینویسند: «او از شما حمایت میکند». همین یک نکته کافی است تا مشروعیت و مقبولیت شما زیر سؤال رفته، به عنوان «مهرهای در دست هاشمی» معرفی شوید. شاید هم کسی شناخته شوید که هاشمی او را در آستین خود برای روز مبادا نگه داشته است. علاوه بر این ممکن نیست فردی خارج از حلقههای خاص، وارد عرصه انتخابات شود و مورد حمایت یا تأیید هاشمی قرار بگیرد. یک نمونه «محمد خاتمی» بود که هر چند «هاشمی» را «عالیجناب سرخپوش» کرد، اما تا کنون همچنان مورد حمایت و تایید ویژه است.
ب. محمد خاتمی که خود به «عدم مشروعیت خویش» اذعان دارد و آن را «قطعی» میداند، در تلاش است که شما را به صحنه بیاورد. این برگ هم با کمال عذرخواهی، عدم مشروعیت شما را صحه میگذارد. کسی که خود غیرمشروع است و از طرفی حمایت و تأیید امریکا و امریکاپرستان را دارد، حامی و مؤیدی نیست که ملت مسلمان را به پای صندوقها بکشاند.
ج. افرادی چون سیدحسن خمینی منهای وابستگی به حضرت امام، جایگاه دیگری در بین مردم ندارند. علاوه بر آن که در جهتگیری سیاسی همسو با هاشمی و خاتمی و حضور در جلسات این طیف آنها را پرمسأله کرده است. ارادت و اعتقاد و عشق الهی مردم به امام پایاننایافتنی است، ولی خانوادهسالاری به شدت مورد اعتراض و طرد ملت واقع گردیده است. اضافه باید کرد خاطرات هاشمی رفسنجانی را در «امیدها و دلواپسی»هایش که به طور مکرر «همراهبردن سیدحسن خمینی به سفرهای خارجی در کنار فرزندانش» را تصریح میکند. خرج بیتالمال مسلمین، وجود شرایط خطیر جنگ، حضور هزاران جوان یا نوجوان همسن سیدحسن خمینی در آن دوران در جبههها به کنار، این خاطرهگویی از «علاقه و عواطف و نوعی ارتباط فراتر از معمول هاشمی و سیدحسن خمینی» رازگشایی میکند. بنابراین نواده امام نه تنها عامل تأیید شما یا خاتمی یا هاشمی و... نخواهد شد، بلکه خود میتواند سؤالاتی را پیرامون نامزد مورد تایید او ایجاد کند.
د. روشن است که بیداد 16 ساله در کشتن عدالت، ستیز با اسلام، پایمالکردن اصول و ارزشهای انقلاب، خمینیشکنی، مردمستیزی، غارتگری، و... را ندیدید و نشنیدید! کجا بودید؟ به اندازه یک شهروند دردمند یا مسلمان متعهد و یا انقلابی ارزشمدار از شما انتظار بود تا فریادی بکشید، حضوری بیابید، یا حتی نالهای بیحاصل سر دهید. این نشد. اینک در حاکمیت گفتمان عدالت و انتظارگرایی، و خیزش مردم علیه مافیاگران و گفتمان دینستیز، و اقتدار سلطهستیزانه، «فعال شدهاید و حساس»! این «تضاد» را مردم نخواهند پذیرفت، و شما پیش خداوند پاسخگو هستید. اگر چه «مردم» را به «هیچ» انگارید.
هـ. اطلاعیه غیرمسؤولانه و تخریبگرانه شما علیه احمدینژاد در انتخابات نهم، آشکارا حمایت از هاشمی رفسنجانی بود که از آن روزها شدیدا مورد اقبال اصلاحطلبی برانداز، حریمشکنان و شریعتسوزان و بیگانگان و دشمنان اسلام و انقلاب قرار گرفته است. این اطلاعیه، امروز پاسخ گرفته و شما را وارد عرصه قدرت و سیاست کرده است، پس از نزدیک به دو دهه سکوت و پنهانی! حال محرز گردیده که اولا شما هم مانند شیفتگان قدرت مادامالعمر، ورود احمدینژاد به منطقه ممنوعه قدرت و ثروت را جایز نمیدانید و به ادب کردن او و هر کس دیگر که خیال ورود به این منطقه را دارد و خارج از مافیا است پرداختهاید. ثانیا سلطهستیزی و اقتدار و عظمت نظام اسلامی را در دیپلماسی خارجی پیروز احمدینژاد برنتابیده، و علیرغم حمایت و تأیید مقام معظم رهبری، استقبال و پشتیبانی مردم، و بالندگی جهان اسلام، با آن از سر معارضه برخاستهاید. خدا را شاهد میگیرم که شما را به دلیل ورود غیرقانونی و غیرمسؤولانه با صدور اطلاعیه به نفع هاشمی، «بازنده اصلی انتخابات نهم» نامیدم و آن را در کتاب «احمدینژاد معجزه هزاره سوم» ثبت کردم. حال گویا این «بازندگی» عبرتآموز نشد، یا اهداف درازمدت مورد نظر است.
و. استقبال مسیح مهاجری این کارگزار بیچون و چرای هاشمی رفسنجانی از حضور شما ذکر چند نکته را ضروری میکند. یکی آنکه شما دقیقا مورد تایید همهجانبه هاشمی هستید، یا مأمور اجرای برنامههای ویرانگر فرهنگی، سیاسی، اقتصادی او، دیگر آن که «مسیح مهاجری» کسی است که «بیپروا» استقبال خارجیان از ریاست آیت الله هاشمی؟! بر مجلس خبرگان را تیتر کرد و در آن تأییدات امریکایی انگلیسیها و... را در این ریاست ثبت نمود. و او همان کسی است که پیشنهاد عطاء الله مهاجرانی در شکست قانون اساسی برای مادامالعمر کردن هاشمی را تأیید و حمایت کرد، بالاخره او کسی است که در خاطرات هاشمی رفسنجانی، بارها همراه شما و فرزند شهید بهشتی علیه افراطگریها در حزب جمهوری اسلامی به شکایت نزد هاشمی آمده است. پس امروز ما با «میرحسین موسوی نخستوزیر دوران طلایی امام» مواجه نیستیم، بلکه حزب انحلالیافته جمهوری با ریاست هاشمی رفسنجانی و گسترهای از طیفهای مشارکتی، کارگزارانی، سازمان نامشروع مجاهدین و هر ناراست و غیرصادقی به میدان آمده است. پناه باید برد به خداوند از دسیسههایی که «افراد» را «ابزار» میکند.
ز. با این وجود بیایید. بمانید و به صندوقهای دموکراسی چشم بدوزید. یا همانگونه که اعتقاد دارم «هر که پولش بیش، رأیش بیشتر» میشود و شما با منابع هنگفت مالی مافیاگران پیروز خواهید شد، همانگونه که «ریچارد نیکسون»، «این دموکراسی را دارای توانی میداند که اسلامگرایان از آن بیرون نخواهند آمد»، و به همین دلیل من انتخابات نهم و پیروزی احمدینژاد را که مافیای قدرت و ثروت را در هم شکست و نامزدهای راست و ناراست را با هزینههای هنگفت مالی، و محتوای دینستیز تبلیغاتی از صحنه به در کرد، «معجزه هزاره سوم» نامیدم. یا آنکه حامیان شما از مثلثهای نامقبول اصولگرایان اصلاحطلب، تا شخصیتهای استیجاری یا همان نانخورها از پرتو پدران «آقازادهها» و ستونهای متزلزل ساخته شده برای نظام، بار دیگر با آرای مردم از عرصه قدرت اخراج میشوند.
به هر حال وعده الهی آن است که خدا با مستضعفان است و زمین به آنها به وراثت داده خواهد شد. حتی به اندازه چهارسال دولت احمدینژاد، به اندازه طلیعهای در زمانه انتظار.